کد مطلب:27870 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

حَجّة البلاغ












این نقل نیز از جابر بن سمره است. وی چنین می گوید كه این سخن را در آن حجّ عظیم[1] و در سرزمین عرفات،[2] شنیده است.

نكته دوم. بهره گیری پیامبر خدا از اجتماع عظیم امّت در عرفات، برای علنی كردن این حقیقت، بسی آموزنده است. پیامبرصلی الله علیه وآله حدیث ارجمند و سرنوشت ساز «ثقلین» را نیز، از جمله در این جایگاه عظیم و مراسم پرشكوه، اعلام كرده است.

به طور كلّی، در این مراسم بزرگ است كه «ثقلین»، برای هدایت امّت، همسان و همبر مطرح می شوند، مصادیق عترت، روشن می گردد و در پایان، «ولایت» به عنوان «كمال دین» رقم می خورد و عدم ابلاغ آن، چونان تباه گشتن تمام رسالت، تلقّی می گردد. گویا در این جمع، پیامبر خدا نگاهی دوباره به تمام دین و تأكید و تشریحی بر همه آیین دارد و نیز در این واپسین روزهای سفر، تأكید بر «حج» و «ولایت». بنگرید كه امام باقرعلیه السلام فرمود:

پیامبر خدا، حج گزارد....[3].

نكته سوم. برخی از نقل های حدیث، نكته ای سؤال انگیز و شایان توجّه دارند. برخی از نقل ها، حدیث را تا جمله:«همه از قریش اند» دارند. این نقل ها گویای آن اند كه جابر، این جمله را نشنیده است؛ از پدرش سؤال كرده و او نیز گفته است كه ادامه كلام، «همگی از قریش اند» یا «همگی از بنی هاشم اند» بوده است. این گونه نقل ها، سه گونه اند:

الف - جابر فقط می گوید:«سپس پیامبرصلی الله علیه وآله سخنی گفت كه نفهمیدم»،[4] یا «سپس پیامبرصلی الله علیه وآله سخنی گفت كه بر من پوشیده ماند»،[5] بدون این كه چرایی این پوشیدگی سخن و شنیده نشدن آن را بیان كند.

ب - جابر تصریح كرده است كه:«چون پیامبرصلی الله علیه وآله صدایش را پایین آورد، من نشنیدم»،[6] یا «سپس پیامبرصلی الله علیه وآله به آهستگی سخنی گفت كه من نشنیدم. پس به پدرم گفتم:آنچه پیامبرصلی الله علیه وآله آهسته گفت، چه بود؟»[7] و یا «سپس پیامبرصلی الله علیه وآله صدایش را پایین آورد. پس به پدرم گفتم:شنیدم كه پیامبر خدا می گوید:"پس از من، دوازده تن امیرند". آنچه آهسته گفت، چه بود؟ گفت:"همگی از قریش اند"».[8].

ج - تصریح شده است كه شنیده نشدن كلام پیامبرصلی الله علیه وآله برای آن بود كه غوغا و تشنّج به وجود آمد و كلامِ پیامبر خدا در سر و صدا و فریادهای مردمان، شنیده نشد.

شگفت انگیز است این كه پیامبرصلی الله علیه وآله سخن می گوید و مخاطبان، بر خلاف امر صریح الهی:«لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَ تَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ؛[9] صداهایتان را از صدای پیامبر، بالاتر مبرید»، صدای خویش را چنان بلند می سازند كه سخن پیامبرصلی الله علیه وآله، در میان آن غوغا نامعلوم می گردد و راوی، آن را نمی شنود و برای آگاهی از ادامه كلام، به دیگران پناه می بَرَد، تا آن كه می فهمد آن سخن، این بوده است:«همگی از قریش اند».

تعبیرهای گونه گون این معنا، چنین است:

سپس مردم، همهمه كردند و سخن گفتند و من، كلام پیامبرصلی الله علیه وآله را از «همگی» نفهمیدم.[10].

سخنی گفت كه مردم نگذاشتند بشنوم.[11].

سپس سخنی گفت كه مردم نگذاشتند بشنوم. پس به پدرم (یا پسرم) گفتم:سخنی كه مردم نگذاشتند بشنوم، چه بود؟ گفت:«همگی از قریش اند».[12].

مردم، داد و فریاد كردند و من نشنیدم كه چه گفت.[13].

درنگریستن و تأمّل در آنچه آوردیم، پژوهنده را به نكاتی رهنمون خواهد شد كه خالی از فایده نیستند:

1. نشان می دهد كه ماجرای خلافت و سرنوشت آینده امّت، بسی حساسیت برانگیز بوده است. هم پیامبرصلی الله علیه وآله، چون به جان كلام می رسد، آهنگ آن را فرو می آورد، هم مردم، چون می شنوند، عكس العملْ نشان می دهند و جنجال می كنند و به پذیرش آن، تن نمی دهند.

2. این كه برخی روایات، «فرو كاستن كلام» و برخی، «جنجال و غوغا» را آورده اند، بعید نمی نماید كه هر كدام از این تعبیرها، با موردی از نقل، مرتبط باشد. جابر، تصریح می كند كه در مسجد، چون پیامبرصلی الله علیه وآله صدا را پایین آورد، نفهمیدم و در حدیثِ نقل شده در المسند احمد بن حنبل، تصریح دارد كه چون مردمْ جنجال كردند، نشنیدم.

3. شایان توجه، این كه در نقلی آمده است:چون پیامبرصلی الله علیه وآله صدایش را آهسته كرد، فرمود:«همگی از بنی هاشم اند».

بعید نیست كه ادامه كلام، به واقع، «همگی از بنی هاشم اند» بوده كه این گونه غوغا آفریده و بسیاری از شنیدن آن، فریاد برآورده و بدان تن نداده اند. نكته ای كه این موضوع را استوارتر می نمایاند، این است كه در صحنه سازی سقیفه و در مشاجره های آن روز، سیاست بازان، به این سخن، استناد نكردند و نگفتند كه پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:«همگی از قریش اند»، با آن كه این سخن، می توانست كارساز باشد.

از این رو می توان گفت كه ادامه كلام، «همگی از بنی هاشم اند» بوده است و بعدها و به هنگام تدوین آثار، مصلحت، چنان دیده شده كه «همگی از بنی هاشم اند»، به «همگی از قریش اند» تغییر یابد.

به هر حال، این حدیث، با نقل های بسیار و طرق گونه گونی كه مورد تأیید محدّثان اهل سنّت نیز قرار گرفته است، هیچ پیامی جز گزارش ولایت علی علیه السلام و فرزندانش ندارد و تصریحی بر خلافت علی علیه السلام پس از پیامبر خداست و نیز تأكیدی بر سیاست عظیم و استوار پیامبرصلی الله علیه وآله در تعیین آینده حاكمیت و پیشوایی امّت.









    1. ر. ك:مسند ابن حنبل:20840/405/7 و 20843، و 20857/408/7، و 20992/430/7.
    2. ر. ك:مسند ابن حنبل:20922/418/7، و 20959/424/7 و 20960.
    3. ر. ك:ص 237 (واقعه غدیر).
    4. مسند ابن حنبل:20976/427/7 و 20977.
    5. مسند ابن حنبل:20976/427/7 و 20977.
    6. المعجم الكبیر:1799/197/2.
    7. المعجم الكبیر:1794/196.
    8. المعجم الكبیر:2062/253.
    9. حجرات، آیه 2.
    10. مسند ابن حنبل:20991/429/7، المعجم الكبیر:1795/196/2.
    11. صحیح مسلم:9/1453/3، مسند ابن حنبل:20980/428/7.
    12. مسند ابن حنبل:21020/435/7، الخصال:23/472.
    13. الخصال:29/473.